۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

خلاصه قسمت ششم جومونگ شماره دو

. ۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

فرماندار جدید هیون تو به قصر میرسه

فرماندار جدید کسی نیست جز یانگ جونگ ( همون کسی که در قسمت اول گوم وا با کمک اون یوها رو از زندان آزاد کرد ! ) و گوم وا از دیدنش تعجب میکنه

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b.jpg

جشنی به مناسبت ورود فرماندار جدید ترتیب میدن و بعد از نوشیدن و …. میرن که با هم صحبت کنن :

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-1.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-2.jpg

گوم وا: فرماندار جديد هيون تو با ديدار از بويو قبل از رفتن به هيون تو تصميم عجيب و غير منتظره اي گرفته اند ما از موضوع اين ديدار با خبر نبوديم به همين خاطر تدابير امنيتي رو بیشتر کردیم هرگز انتظار نداشتم كه فرماتدار جديد شما باشيد اين فوق العاده است

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-3.jpg

یانگ جونگ: در حقيقت از آمدن به اينجا دو هدف داشتم اول اينكه شما رو ببينم و بعد اينكه نامه قوم هان رو به شما تقديم كنم

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-4.jpg

گوم وا بعد از خوندن نامه عصبانی میشه و میگه : هدفت از آمدن به اينجا فقط همينه؟

یانگ جونگ: قوم هان از الان به بعد ايگه اجازه پيشرفت و پيروزي رو به شما نمي ده

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-5.jpg

گوم وا: اين پيروزي نيست هدف ما از اين لشگركشي ها فقط اينه كه مردم هم نژادمون رو با هم دوباره متحد كنيم اين مسئله اي نيست كه شما در اون مداخله كنيد

یانگ جونگ: شمشيرهاي ساخت بويو در قوم زينگ رن ، وو جو و چند جاي ديگه هم ديده شده اين كار هم بايد منع بشه

گوم وا: شهر هيون تو رو ترك كن نتيجه پيوستگي من و شما فقط دشمني خواهد بود

یانگ جونگ: حتما متوجه شده ايد كه استفاده قوم سان بي از سواره نظام ما ، يكي از اقدامات من بوده اگر عاليجناب نصيحت من رو قبول نكنند ما نه تنها قوم سان بي رو ، بلكه تمام مسايگان بويو رو مجهز به اسلحه هاي فولادي خودمون ميكنيم و علاوه بر اينها دو ميليون نفرنيروي نظامي در لیادونگ مستقرند و فقط منتظرند تا از دستورات اطاعت كنند حالا هنوز هم مي خواهيد به اين جنگ ادامه بديد؟

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-6.jpg

دوباره جلسه ای تشکیل میشه و نخست وزیر میگه : متاسفانه اشتباه شما در اين بود كه هيچ اقدام متقابل مناسبي نداشتيد لطفا من رو به مرگ محكوم كنيد

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-7.jpg

یومیول: اين فقط تقصير نخست وزير نبوده يانگ جونگ اطلاعات زيادي از بويو داره علاوه بر اين، ظاهرا مدت زياديست كه بروي آماده كردن اين مسائل كار كرده عاليجناب قبل از اينكه خورشيد بويو طلوع كنه بايد طوفان عظيمي به راه بندازه

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-8.jpg

گوم وا: خوب گوش كنيد قبل از اينكه من براي هميشه چشمانم رو ببندم كسي كه امروز ما رو تحقير كرد به سزاي عملش ميرسه جناب وزير كار در آهنگري ها رو تعطيل كنيد و همه چيز رو مخفي نگه داريد در ضمن به ژنرال هم خبر بديد بهش بگيد كه ارتش رو مرخص كنه

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-9.jpg

نخست وزیر هم به موپال مو و افراد کارگاه آهنگری میگه که کار رو تعطیل کنن و به آهنگری برنگردن

موپال مو هم برای اینکه به پرنس جومونگ خبر بده که کارگاه تعطیله و نباید بره اونجا به قصر میره اما نگهبان میگه پرنس جومونگ در قصر نیست !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-10.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-11.jpg

جومونگ مشغول تمرین با موسانگ در کوه چون ما هست و از این موضوع خبر نداره !

موسانگ بهش میگه که خیلی پیشرفت کردی و تونستی بیش از 10 ضربه رو دفع کنی !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-12.jpg

افراد یانگ جونگ قصر رو میگردند و به یانگ جونگ میگن که ظاهرا هیچ کارگاه آهنگری در قصر نیست !

یانگ جونگ هم میگه غیر ممکنه جاسوس های من به من گفته اند که در اینجا یک کارگاه آهنگری هست به گشتن ادامه بدید اونقدر بگردید تا پیداش کنید

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-13.jpg

جومونگ شبانه به کارگاه آهنگری میره و مشغول کار میشه که کوره منفجر میشه !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-14.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-15.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-16.jpg

و اینهم قیافه جومونگ بعد از انفجار (البته خیلی ترسیده ! ):

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-18.jpg

سرباز ها برای خاموش کردن آتش میان و افراد یانگ جونگ میفهمن که قضیه چی بوده و به یانگ جونگ میگن

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-20.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-22.jpg

یونگ پو به تسو میگه که جومونگ در دام تله اي افتاد كه براش گذاشته بودم ! اين بار حتما به سختي مجازات خواهد شد

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-17.jpg

تسو: خفه شو - اي احمق هيچ مي دوني كه چكار كردي؟ به خاطر كاري كه كردي روابط بين بويو و قوم هان تيره تر خواهد شد

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-19.jpg

یونگ پو: منظورت چيه؟

تسو: هدف اصلي آمدن فرماندار هيون تو به بويو اين بوده كه ما رو زير نظر بگيره تا بفهمه اوضاع آهنگري ها و اسلحه سازي ما چطوره پدر دستور داد تا تمام كارگاه های آهنگري و اسلحه سازي ها تعطيل بشن اما به هر حال حالا ديگه بخاطر تو فرماندار هيون تو از همه چيز با خبر شده از بين بردن جومانگ مهمه اما تو چطور تونستي اين كار رو با به خطر انداختن منافع كشورمون انجام بدي؟ اصلا مغز توي اون سرت هست؟

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-21.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-23.jpg

یونگ پو: من متاسفم لطفا من رو ببخش برادر

تسو: حالا كه همه چيز خراب شده ما ديگه نمي تونيم كاري بكنيم اگر كسي بفهمه كه اين كار تو بوده مجازات سختي در انتظارت خواهد بود پس برو و ببين كه اوضاع چطور پيش ميره

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-24.jpg

یانگ جونگ پیش پادشاه میره و میگه: موضوع چيه؟ مگه شما نگفتيد كه هيچ كارگاه آهنگري در اينجا وجود نداره؟ قبل از اينكه وارد بويو شوم شنيده بودم كه كارگاه آهنگري بويو به مراتب خيلي بزرگتر از كارگاه ما در هيون تو هست و اين كارگاه آهنگري با آهن گداخته شده شمشير مي سازه و شنيده بودم كه اين اسلحه ها از شمشيرهاي قوم هان بهتر خواهند بود هنوز هم ميخواهيد حقيقت رو پنهان كنيد؟ سريعا تمام كارگاههاي آهنگريتون رو تعطيل كنيد و توليداتتون رو به پايان ببريد تا قبل از اينكه اين كار بطور كامل انجام نشه تمام تجارت هاي بين قوم هان و بويو معوق خواهد بود

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-25.jpg

جلسه ای تشکیل میشه ……

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-27.jpg

مسئول قصر: پرنس جومونگ ،در اين چند مدت، نه تنها ارتباط ناشايستي با خدمتكار قصر داشته حتي باعث اختلال در قصر هم شده و اين ها فقط بخاط بخشودن و رفتار شما با ايشون بوده كه در نهايت چنين اوضاعي پيش اومد در هر حال كاري كه اينبار ايشون انجام دادند يه هيچ وجه قابل بخشش نيست

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-28.jpg

ژنرال: قبل از اينكه كسي بخواد وارد كارگاه آهنگري بشه بايد اول از شما اجازه كسب كنه امكان نداره كه پرنس جومونگ از اين امر با اطلاع نبوده باشند سرپيچي از دستورات شما گناه غير قابل بخششي است بعلاوه ايشون خسارت جبران ناپذيري به بويو وارد كرده اند با اين حال كه يك پرنس هستند اما بايد به سختي مجازات بشوند

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-29.jpg

نخست وزیر: اگر به اين مسئله رسيدگي نكنيد پايه هاي حكومت ما متزلزل خواهد شد لطفا خيلي محتاط رفتار كنيد

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-30.jpg

پادشاه: پرنس جومونگ رو بياريد اينجا

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-31.jpg

پادشاه: چطور تونستي چنين كاري بكني؟ قبل از اينكه افسران چيزي بگن ،خودت توضيح بده

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-33.jpg

جومونگ: توضيحي وجود نداره هر تنبيهي كه مقرر كنيد من مي پذيرم

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-34.jpg

پادشاه: تو ديگه پرنس بويو نيستي سريعا قصر رو ترك كن

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-35.jpg

همه از این تصمیم پادشاه تعجب میکنند !!! از جمله جومونگ

جومونگ: پدر درسته كه من گفتم هر مجازاتي رو كه بگيد قبول ميكنم اما خواهش مي كنم من رو از قصر بيرون نكنيد قول مي دم كه ديگه كاري نكنم كه باعث رسوايي پدرم بشه لطفا من رو ببخشيد

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-36.jpg

پادشاه: ساكت شو تو خسارت زيادي به بويو وارد كردي، من مي تونم اين رو ببخشم تو باعث شدي كه فرماندار هيون تو من رو به مسخره بگيره، من مي تونم اين رو هم ببخشم اما تو به تمام انتظاراتي كه من ازت داشتم خيانت كردي و اين غير قابل بخششه سريع قصر رو ترك كن چرا شما ها ايستاديد اين لعنتي رو از اينجا بندازيد بيرون

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-37.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-38.jpg

مودوک به بانو یوها میگه که جومونگ رو از مقام پرنس بودن خلع کردن و از قصر بیرون انداختن !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-39.jpg

یوها: مي دونستم كه چنين اتفاقي خواهد افتاد در حقيقت خيلي هم بد نشد بهتر بود كه از پرتگاه بيوفته پايين و بعد، تنها در صورتي كه خودش بتونه از پرتگاه بياد بالا، يعني موفق شده

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-41.jpg

خبر به ملکه و بقیه میرسه اونها خیلی خوشحال میشن و ملکه میگه: اين عاليه ديگه از شرش خلاص شديم حالا ديگه تاج و تخت مال ماست تسو حالا كه بزرگترين مانعت بر طرف شده تنها كافيه كه درست به وظايفت عمل كني حالا ديگه عاليجناب فقط تو رو داره كه به عنوان وليعهد منسوب كنه - برادر تو بايد مطمئن بشي كه تسو مي تونه نظر مثبت عاليجناب رو به خودش جلب كنه پس تا اونجايي كه مي توني بهش كمك كن

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-40.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-42.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-43.jpg

جومونگ میره که مادرش رو ببینه اما مودوک بهش میگه که بانو یوها نمیخواد شما رو ببینه !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-44.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-45.jpg

جومونگ هم به مادرش احترام میذاره از بیرون اتاق

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-46.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-47.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-48.jpg

موقع رفتن به مودوک میگه: من مادرم رو از الان به بعد به تو مي سپارم

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-49.jpg

مودوک: عاليجناب اين رو رو بگيريد اينها كمي جواهر هستند با اين حال كه زياد نيستند اما براي سير كردن شكم يك نفر كافي هستند اينها رو با خودتون ببريد

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-50.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-51.jpg

جومونگ: مهم نیست

مودوک: شما كسي رو بيرون از قصر نمي شناسيد چطور ميشه اون بيرون زنده موند؟ اينها رو با خودتون ببريد — جومونگ هم از قصر میره !!!

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-52.jpg

بانو یوها: رفت؟ سريعا برو پيش برادرت - برادرت تنها كسي كه جومونگ در بيرون از قصر مي شناسه پس حتما دنبالش خواهد گشت برو و بهش بگو كه جومونگ رو نبينه

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-53.jpg

همونطور که بانو یوها پیش بینی کرده بود جومونگ سراغ موسانگ میره اما نگهبان های زندان بهش میگن که مسئول زندان عوض شده و نمیتونه بره داخل زندان ! و جومونگ هم میره به بازار

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-54.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-55.jpg

تو بازار سه عدد دزد جومونگ رو میبینن که با خودش یه کیسه حمل میکنه و میرن سراغش

با یه نمایش ساختگی 2 تا از اونا حواس جومونگ رو پرت میکنن و سومی هم کیسه جواهر جومونگ رو بر میداره و جومونگ هم نمیفهمه

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-56.jpg

جواهرات رو پیش دوچی ( همون قاچاقچیه ) میبرن و اونم میگه این جواهر رو از کجا آوردین این واسه افراد عادی نیست این واسه خانواده سلطنتی هست و بعد از چونه زدن دوچی به قیمت پایینی جواهرات رو ازشون میخره !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-57.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-58.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-59.jpg

بویونگ ( همون زنی که جومونگ بخاطرش بازخواست شد) برای دوچی کار میکنه و یکی از اون 3 نفر به اون علاقه مند هست و بهش یه انگشتر هدیه میده !!!

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-60.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-61.jpg

جومونگ میره به رستوران ! و غذا میخوره و موقع غذا خوردن یاد حرف های پادشاه میوفته

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-62.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-63.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-64.jpg

وقتی میخواد پول غذا رو حساب کنه میبینه که پول نیست !!! و به صاحب رستوران میگه که پولم رو گم کرده ام اونم میگه تو روز روشن هم میخوای دزدی کنی؟ تو ظاهرت مثل یه نجیب زادست چطور می تونی دزدی کنی؟

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-65.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-66.jpg

صاحب رستوران و چند نفر دیگه میخواستن جومونگ رو بزنن که فرشته نجات ( سو سو نو ) باز هم از راه میرسه و میگه من پولش رو حساب میکنم ! و پول غذا رو حساب میکنه و به جومونگ میگه: پرنس بويو حتي دو سكه مسي هم براي غذا خوردن نداره

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-67.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-68.jpg

جومونگ: من حتما پولش رو بهت بر مي گردونم

سو سو نو: اين كار رو براي نيكوكاري كردم، احتياجي نيست پولش رو بهم بدي و به اوته میگه بریم

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-69.jpg

جومونگ بعد از چند لحظه میره دنبالشون و میگه: يه لحظه صبر كن مي خوام يه چيزي بهت بگم بزار من براي خانواده تو كار كنم اين طوري مي تونم پولي رو كه بهم قرض دادي بهت بر گردونم اين كار براي گروه تجاري شما هم سود داره

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-70.jpg

سو سو نو: من در يك خانواده تاجر به دنيا اومدم و تا حالا در تجارتهاي زيادي شركت داشتم وقتي كارم رو شروع كردم، اصول اوليه اعتماد اولين چيز بود كه ياد گرفتم اما تا حالا هر چي كه بهم گفتي دروغ بوده من چطور مي تونم چنين آدمي رو استخدام كنم؟ من چطور مي تونم براي كار خودم از يك پرنس بويو استفاده كنم؟

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-71.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-72.jpg

سو سو نو: خواهش ميكنم من رو ببخشيد، عاليجناب !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-73.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-74.jpg

قسمت هفتم:

مودوک: پرنس جومونگ زخمی شده !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-75.jpg

اوته: دوچی سو سو نو رو دزدیده !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-b-76.jpg

0 نظرات:

ارسال یک نظر