۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه

خلاصه قسمت پنجاه و یکم سریال جومانگ بخش دوم

. ۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه

ملکه اونو سرزنش میکنه که ا ون موقع که ما و بویو بودیم ،تو و بابات تو قنداق بودین و به خاطر همین اخلاقته بدبخت که یه سویا دیر تر از تو شوهر کرده ولی بجه داره و تو هنوز بچه نداری
سولان از این حرف ناراحت میشه و توی قصر زورش به کسی جز یه سویا نمیرسه

برای همین میکیردش به کلفتی و میگه به خاطر تو من تحقیر شدم یه کاری میکنم بچه که به دنیا میری دست و پا نداشته باشه!

جومانگ الان که قدرت ارتشش بیشتر شده به هرکدوم از افراد درجه اولش یه پست میده و اینطوری هست که اویی و هیوپ تو ناراحت میشن که چرا جومانگ به افراد تازه واردی مثل گومول و جایسا پستی بهتر از پست ا وناداده

برای همین بینشون اختلاف میفته و دعوا میکنن که این دعوا با وساطت جومانگ تموم میشه
جومانگ که خیلی دلش واسه سو میسوزه ،گیه رو میکنه بهونه و به کاهن میگه دلم میخواد به گیه رو کمک کنم
کاهن میگه الان دیگه انقدر ها ارتشت قوی هستکه بهش کمک کنی

اما سو پیشنهاد جومانگ رو رد میگنه و میگه الان وقتش نیست
عمه سو از این جریان خبر دار میشه و به یانگ تاک میگه این خبر رو زودتربه سانگ یانگ برسونه


کاهن جومانگ رو برای مراسم مذهبی اماده میکنه

وقتی که جومانگ کنار اتش د ر حال انجا م مراسمه یه فعه خورشید سیاه م یشه و باد تندی میوزه
کاهن یومیول هم که دست به غش کردنش ملسه،بیهوش میشه...


0 نظرات:

ارسال یک نظر